بهلول دانا
میگویند : مسجدی میساختند بهلول سر رسید و پرسید : چه میکنید ؟ گفتند : مسجد میسازیم.
گفت : برای چه ، پاسخ دادند : برای چه ندارد ، برای رضای خدا ..!!
بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» و شبانه آن را بالای سر در ِمسجد نصب کرد. ، سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول» ناراحت شدند و بهلول را پیدا کرده به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد میکنی ؟!
بهلول گفت : مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم ؟ فرضاً مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام خدا که اشتباه نمیکند …!!
بزرگترین عیب بر ما این است که برای انجام هر کاری یک منعفت را خواستاریم،اما لذت این است که بی هیچ دلیل دست کسی را بگیری…این یعنی انسانیت…
????????????